-
فرمان عشق
دوشنبه 8 خردادماه سال 1385 08:26
عشق فرمان داده که به تو فکر کنم روز و شب زیر لبم اسم تو رو ذکر کنم دوستم داشته باش ، دوستم داشته باش من به آن می ارزم که به من تکیه کنی گل اطمینان را تو به من هدیه کنی من به آن می ارزم که در این قربان گاه تو به دادم برسی تو نجاتم بدهی از دم بی نفسی تو به آن می ارزی که گریه بارانم را به تو تقدیم کنم تو به آن می ارزی که...
-
اشک
پنجشنبه 4 خردادماه سال 1385 08:10
اشک رازی ست لبخند رازی ست عشق رازی ست اشک آن شب لبخند عشقم بود قصه نیستم که بگوئی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی من درد مشترکم مرا فریاد کن درخت با جنگل سخن می گوید علف با صحرا ستاره با کهکشان و من با تو سخن می گویم نامت را به من بگو دستت را به من بده حرفت را به من...
-
عشق یعنی
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1385 12:06
love is the one thing that still stands when all else has fallen عشق آن چیزی است که بر پا می ماند زمانی که همه چیز افتاده است . love is something silent but it can be louder than anything when it talks عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر خواهد بود. love is afraid of losing you عشق یعنی ترس از دست دادن تو.
-
بی قرارتم
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1385 21:12
در فراق تو چشمانم ابری و مه آلود است بیا بیا که دستانم به گرمای دستانت محتا ج است ... http://persianamir.persiangig.com/video/Chakavak.html این کیلپ زیبا را تقدیم می کنم به اولین وآخرین و تنها عشق زندگی ام ... وتقدیم به دل های عاشق و بی قرار ...
-
راز
چهارشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1385 11:21
نگاهم می کنی نگاهت می کنم نگاهت می کنم نگاهم می کنی نگاهم می کنی ولی نگاهت نمی کنم ونرم آهسته پلکهایم بر روی چشمهایم می کشم تا مبادا ...مبادا در اعماق نگاهم از راز دل پریشانم با خبر شوی... رازی را که یک سال در پنهان ترین جایگاه قلبم جای گرفته است. خسته شدم تا کی ... تا کی باید به تنهایی رنج و سنگینی این راز را به دوش...
-
نگاهت مهربونه
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1385 08:11
از وقتی سال ۸۵ شروع شده هر روز با یک اتفاق جدید روبه رو میشم. نمی دونم جریان چیه ولی این اتفاق ها را دوست دارم . از وقتی دوباره دیدمت خیلی تغییر کردی . چشمات منو جور دیگه ای نگاه میکنه . نگاهت مهربون تر شده نمی دونم شاید دعای تحویل سالم داره مستجاب میشه . فقط اینه می دونم که خیلی خوشحالم خیلی زیاد ... فعلا چیزی برای...
-
عیدآمد
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1385 03:57
عید آمد ... بهار آمد... زمستان رفت...با کوله باری از خاطره سال تموم شد و سال نو آمد. سال نو آمد با هزاران امید وآرزو... با هزاران خاطره به ثبت نرسیده ... وقتی که سال تحویل می شد همون لحظه ای که عقربه ثانیه شمار آمد روی ۳۵ ثانیه همون لحظه ای که قلب آدم برای یک لحظه تند می زنه همون لحظه ای که نفس آدم بند میاد تو را یاد...
-
عشق
یکشنبه 28 اسفندماه سال 1384 00:51
هر جا هوا هست زندگی هست ... هر جا زندگی هست هوا هست... هوا را تنفس کن هوا را به درونت راه بده... هوا عشق است عشق هوا است ...زندگی عشق است عشق زندگی است ... عشق را با جانت آشنا کن ...آن را تنفس کن مثل هوا ... عشق مثل هوا دیده نمیشه ولی هست نمیگه کی میاد ولی میاد ... عشق مثل خون تازه ای هست که زندگی بخش روح وجان است......
-
برای دوست خوبم
جمعه 23 دیماه سال 1384 00:12
امروز می خواهم از قلبی به وسعت دریا از روحی سرشار از احساس ازچشمانی پر از شوق ومهربانی از دستانی گرم وحیات بخش بنویسم ولی... ...ولی ذهنم یاری نمی کند ... دستم توانایی نوشتن ندارد چون تو آنقدر بزرگی که کلمات ناچیز و حقیرانه من در خور بزرگی تو نیست خوبم... به قول خودت مگر عشق و دلدادگی مال لیلی و مجنون است... من هم مثل...
-
تولد من
دوشنبه 19 دیماه سال 1384 21:10
با سلام خدمت همه دوستان عزیزم از اینکه نتونستم یک مدتی بیام و وبلاگو به روز کنم شرمنده هستم در گیر امتحان های پایان ترم بودم راستی یه خبر روز ۲۵ دی ماه تولد منه من ۲۱ ساله میشم می خواستم در این مورد یه چیزی بنویسم ولی هر چه تلاش کردم به مغزم فشار وارد کردم نشد که نشد فقط میگم خدایا ازت ممنونم که اجازه دادی من سن ۲۱...
-
نگاه تو
سهشنبه 15 آذرماه سال 1384 23:53
تقدیم به تو... آن روز که تو را دیدم وبه آن نگاه پرخروشت دل باختم غربت چشمانت را چه آشنا یافتم آن نگاه با من غریبه نبود نگاه تو را در امتداد رویاهایم دیده بودم ... وآن روز که نگاهم به نگاهت پیوند یافت قلب بیمار اما عاشقم به تپش افتاد ومن... ومن زندگی دوباره را با عشق تو یافتم... ای زندگانی من ... ای همه وجود من... ای...
-
دوست داشتن
جمعه 4 آذرماه سال 1384 23:28
عاقبت یکروز... می گریزم از فسون دیده تردید می تراوم همچو عطری از گل رنگین رویا ها می خزم در موج گیسوی نسیم شب می روم تا ساحل خورشید در جهانی خفته در آرامشی جاوید... فروغ فرخزاد... تقدیم به یگانه دوست داشتنی قلبم... دوست داشتن... امشب از آسمان دیده تو روی شعرم ستاره می بارد در زمستان دشت کاغذ ها پنجه هایم جرقه می کارد...
-
منو ببخش
یکشنبه 29 آبانماه سال 1384 22:10
این شعر که سروده خانم مریم حیدر زاده هست را تقدیم می کنم به او... و همه اونهایی که یه جورایی عاشقند... اگه دلم تنگ میشه خیلی برات منو ببخش اگه نگام گم میشه تو شهر چشمات منو ببخش منو ببخش اگه شبا ستاره ها را می شمرم اگه همش پیش همه بهت می گم دوست دارم منو ببخش اگه برات سبد سبد گل می چینم منو ببخش اگه شبا فقط تو را خواب...
-
زمان طلسم شده
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1384 21:16
زمان طلسم شده است در نبود تو عقربه های ساعت دیواری از حرکت ایستاده اند زمان به زهر کشنده ای بدل شده که جرعه جرعه در کامم ریخته می شود حسرت دیدن تو بغضی سنگین در گلویم افکنده وآن را می فشارد نمی دانم... نمی دانم چرا این بغض کهنه شکسته نمی شود تا کمی از درد فراق تو تسکین یابد وقتی نیستی قناری آواز نمی خواند.. ماهی در...
-
اول کلام
یکشنبه 22 آبانماه سال 1384 23:28
با سلام من سارا ۲۱ ساله هستم ... تصمیم گرفتم از امروز این وبلاگ را راه بیندازم ... والا میخوام تو این وبلاگ نگفته هامو به کسی که خیلی دوستش دارم بگم... به دوستانی که قدم به این عشقولانه من میذارن خوش آمد میگم... بچه ها مچکرم ازتون میخوام بدون نظر منو تنها نذارین چون رو قلب یه عاشق پا گذاشتن آخر وعاقبت نداره تا به زودی...