از وقتی سال ۸۵ شروع شده هر روز با یک اتفاق جدید
روبه رومیشم.
نمی دونم جریان چیه ولی این اتفاق ها را دوست دارم .
از وقتی دوباره دیدمت خیلی تغییر کردی .
چشمات منو جور دیگه ای نگاه میکنه . نگاهت مهربون تر شده
نمی دونم شاید دعای تحویل سالم داره مستجاب میشه .
فقط اینه می دونم که خیلی خوشحالم خیلی زیاد ...
فعلا چیزی برای نوشتن ندارم یعنی اینقدر ذهنمو پر کردی که
دیگه چیزی برای گفتن باقی نمیذاره .
باور نمی کنم که مرا
با تو پیوستنی چنین باشد
نگه آن دو چشم شور افکن
سوی من گرم ودلنشین باشد.
سلام سارا جان
چه یک بلاک زیبا سارا جان
سلام سارا خانوم
از اینکه به کلبه ی ما هم سر زدین ممنون
وبلاگ زیبایی دارین .... وقت کردین بازم سر بزنین.... یا علی
روزهایتان همیشه پر از شعر و موسیقی....البته دانشگاه هرمزگان گاهی وقتا این شعرو موسیقی رو از آدم می گیره....مو فق باشید... یا علی